اهورایم
وقتی خسته ام
وقتی کلافه ام
وقتی دلتنگم
بشقاب ها را نمی شکنم
شیشه ها را نمی شکنم
غرورم را نمی شکنم
دلت را نمی شکنم
در این دل تنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد
این بغض لعنتی است ...که میشکنم

اهورایم
وقتی خسته ام
وقتی کلافه ام
وقتی دلتنگم
بشقاب ها را نمی شکنم
شیشه ها را نمی شکنم
غرورم را نمی شکنم
دلت را نمی شکنم
در این دل تنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد
این بغض لعنتی است ...که میشکنم

آه!
پطروس
کاش بودی و
انگشتت را فرو میکردی در چشمم
عجیب چکه میکند..!
سرم را شاید بتوانند
دیگران گرم کنند
اما
وقتی نیستی
هیچکس نیست دلم را گرم کند...!
بدون تاااااااااا آوای من
خیلی دلتنگتم خیلی
برای چشم هایم نماز باران بخوان..
این بغض لعنتی امانم را بریده است..!
خیلی تلاش میکنم زانو نزنم ...
اما باور کن نبودنت خیلی سنگین است...!
خاطراتت سیگار میکشند
ومن
دود میشوم....!
چه دنیای عجیبی است
هروقت حرف دلم را زدم
دلت را زدم....!
پی نوشت:مث همین امروز
آدم با گذشتی بود..!
از من هم گذشت...!
حالا که میخواهی بروی
لطفا" قدمهایت را تندتر بردار
دلم را فرستاده ام دنبال
نخودسیاه...!
پی وشت:فقط نمیدونم وقتی برگشتو دید نیستی چی جوابشوبدم
خستگی های نگاهم را به خاطر بسپار
روزی برای همیشه چشم هایم را
خواهم بست!!!
بگو
تمام تو مال من است...!
دلم میخواهد
به خودم حسادت کنم...!
این روزها نوازنده ی خوبی شده ام
دلم شور میزند
چشمم تار...!
پشت این بغض
بیدی شکسته است
که خیال میکرد
بااین باد ها نمی لرزد...!
هرشب
سیگار به دست
از دور دست ها
انتظارت را میکشم...!
گفتی :
شاید برگشتم..!
ومن هنوز زنده ام..!
به امید همان شاید....!


لعنتی..!
این صدای باران نیست
صدای ذره ذره آب شدن من است...!
یه جایی باید دست آدما رو بکشی
نگه شون داری
صورتشونو میون دستات محکم بگیری
......بگی:ببین...
من "عاشقتم" نرو
(اهورایم)

سخت است وقتی از بغض گلو درد می گیری
و همه می گویند لباس گرم بپوش
همینجوری اشکام سرازیر میشه
دیگه از خودم اختیاری ندارم