عادت یا فراموشی
عادت میکنم به داشتن چیزی و سپس نداشتنش...
به بودن چیزی و سپس نبودنش...
تنها عادت میکنم...
اما فراموش نه!!
شبها زیر دوش آب سرد رها میکنم بغض زخم هایم را
درحالی که همه میگویند...
خوش به حالش!!!
چه زود فراموش میکند...!
+ نوشته شده در سه شنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 17:16 توسط خسته از.......
|
هر بار کودکانه دست کسی را گرفتم گم شدم