لعنت به تو غریبه...

آهایی غریبه.......!
کنارش میشینی و فقط با چند آیه قرآن محرمش میشوی!
و من.....
ومن آشنا با یک دنیا عشق و حسرت
به او....
نامحرمم...

آهایی غریبه.......!
کنارش میشینی و فقط با چند آیه قرآن محرمش میشوی!
و من.....
ومن آشنا با یک دنیا عشق و حسرت
به او....
نامحرمم...

کاش هرروز جمعه بود...
آن وقت می تونستم
دلتنگی هایم را بر گردن غروبش بیاندازم...

باور کن!
نه درگیرِ تو شده ام
و نه حسی دارم به تو
اصلا می خواهی همه چیز را برگردانم به روز اولش؟
تو یک دوست معمولی شوی ...
و من ...
نه !
ممکن است دوباره عاشقت شوم
لعنتی

جایی هست ،كم میـــاری!
از اومدن ها ...رفتن ها ... شكستن ها ..
جایی كه فقط دلت میخواد یكـــی باشه ..
بمونه ..نره ..
واسه همیشه كنارت باشه...
من الان اونجام ..!
تو كجـــایی؟
حکـــایت تلـــخیـــست ...
مانــــــده ام بــــــرای تــــــــــــو
رفتـــــــــه ای بــــــرای دیـــگـــــــــری …

گاهی از این
قهر کردن ها می ترسم
شاید در نیمه شبی
زمین بلرزد
... و ..
من خیلی وقته کارت قرمزمو گرفتم
فقط دارم اروم اروم زمینو ترک میکنم
واسه وقت کشی....
گاهی برای کشـیدنِ فـریـادهـزاران پیکـاســو هـم کـافـی نیسـت
روزی صد بار با هم خداحافظی می کردیم...
اما افسوس معنای آن را زمانی فهمیدم
که تو را به خاک سپردم . . .
پی نوشت:خداحافظ برای همیشه دوست خوب من;((

بازیگوش میشوم
زیر شیطنت دستهایت...
بگذار خطابمان کنند"دیوانه"....
چرا که من...
باهمه ی زنانگی ام
"مجنونت شده ام".....
آغوش بعضی هــا …
علم را زیـر سوال می برد !
.
.
آنقدر آرامت می کند …
که هیـچ مُسکنی …
جــایش را نمی گیرد…!

در عجبم از کاره خدا...
تو را آفریده و انتظار یکتا پرستی دارد از من...

مُهم نیست!
که تـو با مـن چـه میکنـی
بیا ببیــن
"بـَرای تـو"
من با خـودم چـه میکنـم!

خدایا!!
این بند دل آدم کجاست؟
که گاهی با
یک اسم
یا حضور یک نفر
و یا با یک لبخند "پاره" میشود...

به سلامتيه اونے که تو عصبانيت خواست آرومم کنه....
هر چے از دهنم درومد بهش گفتم....
آخرش فقط گفت : بهترے ؟خدایا آسمانت چه رنگی است!!!!؟؟؟
من که فقط زمین خوردم...
آهاى تویى که جاى منو گرفتی!!!
یادت باشه :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خیلی ذرت مکزیکی دوست داره ...
هی بهش نگو این کارو کن ؛اون کارو کن, عصبی میشه ....
وقتی مریضه حالشو بپرس دوس داره بدونه نگرانشی ...
چیزی را تكرار نكن بدش میاد , نصیحتش نكنی یه وقتا آخه دوس نداره ....
خسته که باشه صداش دیوونت میكنه یا وقتی از خواب پا میشه ...
اون همه چیزِ من بود ؛
حق ندارى اذیتش کنی ...!!!

دلم را تهدید کرده ام
که اگر
یکــــــــــــــــبار دیگر
بهانه ات را بگیرد
میدهم دوبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاره
بسوزانیــــــــش...
عادت میکنم به داشتن چیزی و سپس نداشتنش...
به بودن چیزی و سپس نبودنش...
تنها عادت میکنم...
اما فراموش نه!!
شبها زیر دوش آب سرد رها میکنم بغض زخم هایم را
درحالی که همه میگویند...
خوش به حالش!!!
چه زود فراموش میکند...!
پر از بغضم...
شانه ات ساعتی چند رفیق؟؟؟!
آهای مردم...
عاشقش نشوید!!!
به اندازه همه تان عاشقی کردم برایش
دلــم پـَرپـَر مـیـزنـه بـَرای بـودنـت...
وبـَغـل کَـردنـت !!!
ایـنـکـه سـرمـو بـزارم رو شـونـَت
و تــو دَسـتـاتــو فـرو کُـنـی لایِِ مـوهـــام
بِگـــِـِـــــــے.....
" فقط مالِ خودمــــے " !!!
بیا آخرین شاهکارت را ببین
مجسمه ای با چشمان باز...
خیره به دور دست
شاید شرق شاید غرب
مبهوت یک شکست
مغلوب یک اتفاق
مصلوب یک عشق
مفعول یک تاوان
خرده هایش را باد دارد می برد
و او فقط خاطراتش را محکم بغل گرفته
بیا و آخرین شاهکارت را ببین
مجسمه ای ساخته ای
به نام
من...

من عاشقانه هایم را
روی همین دیوار مجازی می نویسم!!!
از لج تو...
از لج خودم...
که حاضر نبودیم یک بار
این ها را واقعی به هم بگوییم...!